جدول جو
جدول جو

معنی چهل کمان - جستجوی لغت در جدول جو

چهل کمان
(چِ هَِ کَ)
دهی است از دهستان پساک__وه بخش کلات شهرستان دره گز. در 17هزارگزی جنوب خاوری دره گز واقع است. دره و معتدل است، 162 تن سکنه دارد از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چله کمان
تصویر چله کمان
زه کمان، چرم گوزن، چرم کمان، چرم گور، وتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرم کمان
تصویر چرم کمان
زه کمان، چرم گور، چرم گوزن، چلّۀ کمان، وتر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زه کمان
تصویر زه کمان
چلّۀ کمان، چرم کمان، چرم گور، چرم گوزن، وتر
فرهنگ فارسی عمید
(چَ مِ کَ)
مرادف چرم گور و چرم گوزن. (از آنندراج). کنایه از زه کمان. (آنندراج) :
بپولاد شمشیر و چرم کمان
بسی زور بازو نمود آسمان.
نظامی (از آنندراج).
رجوع به چرم گور و چرم گوزن شود، اگر از ’چرم کمان’ ذات کمان مراد باشد باعتبار آنکه عمده در آن پی است و آن در حال لزوجت و انعطاف و عدم شکست قریب بچرم بود، هم وجهی است، گو که بسیار بعید باشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ کَ)
نوعی از کمان سخت. (آنندراج). کمان زوردار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ خِ کَ)
حلقۀ کمان. (غیاث). دور کمان:
کباده ز چرخ کمان ساختی
بهر گشتنی تیری انداختی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَ)
گروهی از ابدال که حق تعالی عالم رابوجود ایشان قائم دارد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَ)
نام بقعه و تکیه و مزار چهل تن درویش واقع در میان تکیۀ خواجه حافظ و تکیۀ هفت تنان بشیراز. کریم خان زند عمارت و سه دیوار و حصار از آجر و گچ دور این چهل قبر بساخت و فرهاد میرزا پسر عباس میرزای ولیعهد بسال 1257 ه. ق. چهل سنگ تراشیده بر آن چهل مزار نصب نمود. (از فارسنامۀ ناصری ص 159)
لغت نامه دهخدا
(زِ هَِ کَ)
شرع. (دهار). شرعه. قنب. قناب. (منتهی الارب). وتر. رودۀ تابیده که بر کمان بندند و به خاصیت ارتجاعی آن تیر را پرتاب کنند: امیر به ترکی مرا گفت زه کمان جدا کن و بر پیل رو و از آنجا بر درخت پیلبان را به زه کمان بیاویز. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 458)
لغت نامه دهخدا